بهمن پنجاه و هفت
در خیابان ها دویدم بهمن پنجاه وهفت
حنجره-ی خود را دریدم بهمن پنجاه وهفت
جام زهر ارتجاع و مذهب وامانده را
مثل شربت سرکشیدم بهمن پنجاه وهفت
شد امام امت از بهرم شهید کربلا
شاه شد شمر و یزیدم بهمن پنجاه وهفت
گر دمی غافل شدم از زنده باد و مرده باد
فحش «ساواکی» شنیدم بهمن پنجاه وهفت
ور کسی بد گفت از آخوند و شیخ و روضه خوان
من خودم بر او پریدم بهمن پنجاه وهفت
گشنه افتادم به دشت جهل مثل گوسفند
سیر در آنجا چریدم بهمن پنجاه وهفت
چه گوارا کرد از میدان فوزیه ظهور!
بهر خود نقش آفریدم بهمن پنجاه وهفت!
دیو را کردم برون، آمد فرشته از درم
روی بال-اش آرمیدم بهمن پنجاه وهفت!
در سرم سودای آزادی و استقلال بود
داد بی.بی.سی امیدم بهمن پنجاه وهفت
هیپنوتیزم کرده بود آیا خمینی؟ من چرا؛
هر دروغی باوریدم بهمن پنجاه وهفت
شاه فرمود «این صدای انقلاب ملت است»
با دوتا گوشم شنیدم بهمن پنجاه وهفت
عاقبت پاکش کنم از دامن مام وطن
انقلابی را که ریدم بهمن پنجاه وهفت!
بهمن پنجاه و هفت
هادی خرسندی