خاطره ای از ۳۳ سال پیش
میگویند آقای بنی صدر از پاریس به شاپور بختیار در تهران تلفن میکند که:
آقای نخست وزیر، من در نوفل لوشاتو هستم و جناب آقای آیت الله اشراقی
میخواهد با شما صحبت کند. بختیار میپرسد «آیت الله اشراقی چکاره است? »
بنی صدر میگوید «ایشان داماد حضرت امام هستند!» بختیار میگوید «شغل شبش
را نپرسیدم. روزها چکار میکند؟»