طنز فاخر
چندتا عمه ي پير داشتم هميشه توي عروسي ها ميومدن سيخونک ميزدن تو پهلوم در گوشم ميگفتن بعدي تويي,بعدي تويي
البته ديگه نميکنن,چون توي ختم ها منم باهاشون همين کارو کردم
امشب ،شب تولدمه مامانم ميگه:”،برو جارو و گردگيري کن،شب مهمونا ميان.
” ميگم: مامان من تازه به دنيا اومدم،برم جارو کنم؟ رفته زير پتو ميگه من هم تازه زاييدم، بايد استراحت کنم
با دوست دختر خود ازدواج کنيد وگرنه / / / / / مجبوريد با دوست دختر ديگران ازدواج کنيد
قدیما ظرف یکبار مصرف نبود، دختر همسایه دوبار میومد، یه بار نذری میاورد، یه بار میومد واسه ظرفش، آدم فرصت فکر کردن و تصمیم گیری داشت. بعد میگن چرا آمار ازدواج کم شده شما دارین فرصتها رو از جوونا میگیرین… والا