Iranians, In Buffalo, New York. In Iran, and Everywhere Else. ایرانی ها در بافالو و همه جا .
چند وقت پیش نامه ای از یک دوست قدیمی داشتم ، نامه ای صمیمی و تفکر بر انگیز . نوشته بود که مدتی است از دور متوجه کارهای من است ، یکی دو تا نوشته درفضای مجازی، در اینجا و انجا، از من خوانده یا کسی برایش گفته است، او مینویسد:
دوست بسیا ر گرامی ، هرچه قدر بیشتر به نوشته های تو توجه میکنم بیشتر متوجه میشود که داری به بیراهه میری . میخوام از تو بپرسم که چرا در رابطه با این گمراهان جاهل اینقدر به اصالت عقل و تعقل و اهمیت دلیل و برهان ، صداقت و راستی اهمیت میدهی و با تعصب از آن دفاع میکنی؟ چرا دیگر ,و تکیه روی دیگر است، از حرف مفت و چرت و پرت ، دروغ و ظاهر سازی، ریا کاری، دوست فروشی، نامردی و نا زنی آنها چشم پوشی نمیکنی و همان طوری که قبلا میکردی حالا اینا رو و این چیزا رو چرا مثل اشغال دور نمیریزی ؟
مگه بی کاری، برو دنبال کار و زندگی خودت. این موجوداتی که پنجاه ساله تو این شهربا آنها به یک نوعی سر و کار داشتی همین جانور هائی هستند که میبینی، چه دلیلی داره که بخوای به این جور آدم ها سر کلام بشی، چه دلیلی داره که با اینا از مناسبات اجتماعی نوین بشر امروزی حرف بزنی؟ از صداقت، درستی ، و حرمت انسانی حرف بزنی ، اینا دوست ندارند که از جعبه های مقوأی و پوسیده خودشان برون بیاند چون از حقیقت ترس و وحشت دارند. به دروغ گوئ وریا ، از پشت خنجر زدن، نا مردی و نا زنی عادت کرده اند. چاپلوسی حرفه انهاست، دو تا کتاب خونده اند و یک تکه کاغذ هم به اسم مدرک گرفته اند و هر جا که هستند همه چیز را میدونند، از قورباغه شناسی، تا فیلم شناسی، سکس در اسلام، صوفی گری و مولوی، سیاست اوباما و استعمار پیر، و فلان اسب حضرت عباس. صاحب نظر و متخصص در همه چیز هستند، بهتر از همه میدانند و عر و تیزشان همیشه بالاست.
آخه دوست عزیز تا حالا نفهمیدی که این جور آدما فضول و مودی همه چیز هم هستند، هم به عنوان قاضی و هم اجرا کننده حکم. بیست و چار ساعته از اخور هم دیگه میخورند و دروغ ها ، شایعات ، و بافته های مهمل خود را برای یک دیگر نشخوار میکنند آن هم تا زمانی که بتونند با هم بسازند اگه نه مثل سگ و گربه هم دیگه رو میخورند. آخه این موجودات چه چیز دارند یا داشتند که برای بهتر کردان زندگی تو یا هر کس دیگری ارائه دهند؟ خودت که میبینی دائم سر هم دیگه کلاه میگذراند، پول قرض میکنند و پس نمیدهند، پشت سر به دین و مذهب هم دیگه فحش خوار و مادر میدهند و رو به رو دستمال ابریشمی یزدی در دستشان آماده است برای مالیدن. چی از این جماعت یاد گرفتی که زندگی را بهتر کرده؟
از یک مشت آدم های پارانوید توخالی و بی فرهنگ چی میخای؟ آیا اخلاق جواب سلام را با سلام دادن را دارند؟ آیا از روا داری و اخلاق دمکراسی بوئ برده اند؟ خود فروش هستند و استاد نون به نرخ روز خوردن. البته گاه بیگاهی اشک تمساح میریزند که ای وای این خاله خرسه یاخانوم رئیس چه قدر خوش قلب است و به همه کمک میکند . یادت میاد که خانم وزیر قبل از مرگش چی بهت گفت؟ – – همه اینا رو با یک دو زاری میتونی بخری. اینها مثل مگس های هالو دور و بر شیرینی جدیدی که جلویشان ظاهر میشود پر پر میزنند تا شاید یه چیز بهتری گیرشون بیاد یا به مهمونی کله گنده ها دعوت بشوند، یا اسمشون بیاد تو لیست من منم ها.
دوست گرامی، فکر نکن که من امیدم را از انسان و آدمیت قطع کرده ام، نمی خواهم که تو اشتباه تعبیر کنی. انسان های خوب و ایرانی، ایرانی برازنده و پر مایه، هم وطنی که در عمل گفتار نیک، کردار نیک و پندار نیک را سر مشق زندگی روزانه اش قرار میدهد زیاد هستند ، اونأی که یه چیزی یادت میدند و یه چیزی از تو یاد میگیرند. خودت میدونی و خوش حال و خوش بخت هستی که با هاشون در آمیز هستی، ولی خودمون میدونیم که این جور آدم های خوب، خردمند، و اصیل کم هستند .
پلادت، کینه توزی، تهمت زدن، انتقام، خشم، حسادت، جنون و جهالت و نادانی در انحصار این اکثریت است که تو راجع به آن مینویسی. همه جا هستند، میلیون های آن در سرزمین مادری در حال خوردن هم دیگر هستند . متاسفم که در جائی هستی که سهم بیشتری از این کوتاه فکران پلید و کج رفتار در اطرافت هستند ، چرا اصلا از اول با اینا در گیر شدی، مگر آدم قحط بود؟ تو که این طوری نبودی ، خودت را کنار میکشیدی و وقت و نیروی خودت را صرف اونای میکردی که انسانیت هنوز درشون زنده است، اونأی که قدر انسان بودن و خوبی را میدونند، اونأی که از اخلاق و کمال و عقل و شعور سهمی برده اند و در عمل آن را نشان میدهند. تو جمهوری اسلامی برا یک ساندویچ مجانی با پپسی، صبح اول صبح در میدان اعدام جمع میشوند و وقتی که یک انسان جان خود رابر سر دار از دست میدهد هورا میکشند و دست میزنند. توی این بافالوی یخ زده و سرد اینأی رو که تو راجع بشون مینویسی از همان قماش اند ، فک و فامیل همون ها هستند و برا دو زار و ده شای خودشون را میفروشند.
دوست عزیز ،تو فکر میکنی واقعا میتونی آدمیت، خرد، روشن بینی و روشن گری را به مشتی خر یاد بدی؟ اصلا چه دلیلی داره که با این جاهل های به ظاهر عالم از روشنی و روشنفکری حرف بزنی؟ فکر نکردی که تا آمدی یک خر را آدم کنی خودت ممکن است خر بشی؟ ! اگه موجوداتی مثل این مگس های هالو توئ این دنیا نبودند ما هم خودمون حرفی برای گفتن و خندیدن نداشتیم ، خر سواری پیدا نمیشد اگه اینا نبودند. متاسفانه این لجاره ها و لکاته ها در داخل و جارج از ایران فراوانند.
گفته بودی که داری مقالات یا کتابی مینویسی، میدونم که کتاب خاطرات نیست و از این چیزا خوشت نمیاد. فکر میکنم یک تجزیه و تحلیل علمی رفتاری کرداری از این آدم های است که بیشتر از نیم قرن با اونا سر و کله زدی، مشت نمونه خروار است و میلیون های از هم جنس های آنها توی ایران همین حالا دارند هم دیگه رو میخورند و عین خیالشون هم نیست.سوال اصلی جللب است، اینا کی هستند؟ چرا این طوری فکر میکنند؟ چرا این رفتار را دارند؟ چرا دزدی، دروغ گوی، تقلب، مزدوری، خود فروشی، بردگی، بی همه چیزی را سر مشق زندگی خود قرار داده اند و این طوری بودن برایشان دلیل هیچ سوال یا مساله اخلاقی ، دینی، یا وجدانی تولید نمیکند. چرا از دیدن خود در آینه وحشت دارند؟ چرا بوی از روا داری و قبول و تحمل دیگران در وجودشان نیست؟ چرا کمبود ها و عقده های هزار ساله خود را با تحقیر ، تهدید، تهمت به دیگران ماله کشی میکنند؟ چرا از واقعیت فرار میکنند و حاضر نیستند که مسئولیت کثافتی را که درست کرده اند قبول کنند. اینا در واقع کی هستند و از کجا آمده اند و چرا ؟
کاراکتر های جالبی هستند – – خانم رئیس ، نوچه های خانم رئیس , خاله خرسه، دیو گنده پشمالو، سوگولی هر مهمونی، آقا فسقلی، متخصص همه چیز، آفتابه دزد، ذرت سبز نرسیده، فاطی کماندو امریکأی، وکیل مدافع ، مهریه وصول کن ، کانگاستر ، ذرت نیمه سوخته شور ، قور باغه شناس معروف ، دکتر عاشق پیشه , خر مرد رند، اپارات چی فیلم شناس، دکتر ادبیات، ناشر بزرگ ایران , خانم بند انداز، دختر شب کار، بی دین با دین، خر تر از همه، دستمال به دست مشهور، بی سواد با سواد، بهائئ مسلمان، مسلمان بهأی، جار چی محله ، عارف و صوفی محلی، مامور اداره اطلاعات ، و چند تائی دیگر که اسم برده ای. برایم بنویس که آخر و عاقبت این کاراکتر ها به کجا میرسد؟
آدم های ذلیل و بد بختی که حرفی برای گفتن ندارند و مثل موش حتا از سایه خودشان هم میترسند ولی عربده کشی و تهمت و یاوه گوئی را خوب بلد هستند. گفتی خانم رئیس ، یادم به پری بلنده افتاد که شنیده بودم دهنش از ما تحت گاوهم گشاد تر بوده ، بدون اینکه فکرش رو بکنه ، مثل یک آدم اسهالی هر چی از دهن گشادش در میمده میریخته بیرون. عاقبت پری بلنده رو که میدونیم، این خانم رئیس ها وآقا من همه چیزرو میدونم ها هم گرسنه توجه هستند هم احتیاج به پاداش دارند ، اگه خوب بع بع و نوکری هم بکنند حتما یه پاداشی هم گیرشون میاد . ما خودمون تو کالیفرنیا از این جونور ها داریم.
نصیحت من این است که وقت خودت را تلف نکن. اینا تا زمانی که خودشان نخواند آدم نمیشند. از آن تلکتوال ها شون گرفته تا استاد دانشگاه ها ، خانوم دکتر یا آقا دکترها ، یا چند تا دانشجو که هنوز زرده شون خشگ نشده و تازه میخاند دکتر بشند، همشون هنوز این شعور را ندارند که بفهمند هر مزخرف و موهوماتی که میگویند حد و مرزی دارد و میدان در اختیار نوع آنها به تنهائی نیست . ولی شرم و حیأی در کار نیست ، به یاوه گوئ، عوام فریبی، تهمت زدن و اتهام ، و هزار رفتار بیمار گویانه دیگر ادامه میدهند تا احساس راحتی کنند.، اینها وجودشان در گرو همین پلادت و ورشکستگی فکری و اخلاقی است. خوب گوش کردی به بحث های ابکی و آب دوغ خیاری اینا ؟ واقعا اینقدر بی مایه و تو خالی هستند ؟
اینها نابود کننده تفکر انتقادی و مروج سقوط اخلاقی و روش گرأی هستند . فکر یک بعدی آنها فقط قابلیت پذیریش یک چیز را دارد. آن چیزی است که از یکی میشنوند یا به آنها گفته شده، خواه راوی فرستاده الله باشد، آخوند روی منبر ، یا جارچی محله ، خاله خرسه یا خانوم رئیس در بافالو. نه پرسشی، نه تحقیقی، نه چالشی، نه استقلال فکری. فقط تقلید ، تقبل، و باور کور کورانه و بع بع کردن . همون خلایقی که با تمام وعر تیز خود هنوز پس از کذشت پنجاه سال عرضه، لیاقت و توانأی آن را ندارند که کانون یا مرکزی دایمی و همیشگی برای ایران و ایرانی در ولایت شما درست کنند. ول کن و برس به زندگی خودت و آن چیزی که برایت ارزش دارد. خوش باشی .
جواب من :
دوست بسیار عزیز و فرهیخته :
خوشحالم که دو باره از تو شنیدم، منو طبق معمول به فکر کردن وا داشتی، خب از یک دوست پژوهش گر و دانش آموخته ای چه انتظاری میتوان داشت ؟ !
نوشته های من صرفا برای بیان حقیقت است نه تنقیض افراد و یا خصوصی کردن بحث و توهین شخصی. اگر میگویم در این جماعت ایرانی افراد دزد، خود فروش، متظاهر، فرصت طلب، و حتا روانی و غیر عادی زیاد است دلیل دارم. نه بر مبنای حدث و گمان است نه نقل قول دیگران، دلایل و شواهد به اندازه ای است که هیچ فرد بی طرف و فهمیده نمی تواند انکار کند.
من مثل این جماعت بیماری کشنده وابستگی دو جانبه را ندارم که وجود و شخصیتم در گروی تائید و پذیرش دیگران باشد، از این رو احتیاجی به چاپلوسی و تظاهر ، دروغ گوی، و دغل بازی ندارم. من راه خودم را ادامه میدهم و به تعهد خودم در قبال خودم و انهأئ که برایم ارزش دارند احترام میگذارم.
درست گفتی دوست گرامی، این لجاره ها و لکاته ها حرفی غیر از تهمت، فحش و بد و بیراه گفتن ندارند، معنی تو خالی بودن همینه. اگر صحبت یا بحثی که معنی و مفهومی داشته باشه نداشته باشی اونوقت تنها کاری که میتونی بکنی فحاشی و تهمت زدن، و مزخرف گوئ است که اینا کارشونه.
من مصدق پرست نیستم ولی او درست گفت: اگر ساکت بینشینم، گناه کرده ام. و در جای دیگرعطار میگوید :
گر مرد رهی، میان خون باید رفت وز پای فتاده ، سر نگون باید رفت
تو پای به راه در نه و هیچ مپرس خود راه بگوید که چون باید رفت
یادت باشد که افشا گری ، جست و جوئ حقیقت، وزنده کردن راه زرتشت، ادامه راه هزاران زن و مرد خرد مندی است که در زمان ها و مکان های مختلف به نوبت خود با این پلیدی ها ستیز کرده اند. راه امروز ما اگر روشن گرانه باشد، مشعلی خواهد بود برای نسل های آینده ، حتا اگر امروز جنون و جهالت کوته بینان خود بین سد راه باشد و ضربه بزند. ما بایستی افتخار بکنیم که فرزند زمان خود هستیم و در حد توان خود تلاش میکنیم. مشت این دغل بازان نا بکار با حربه حقیقت و راستی بایستی باز شود و خواهد شد. به امید دیدار.