Joke

 

چند ماه قبل نشسته بودم صندلی عقب یه تاکسی داشتم میرفتم منزل که یه خانوم با پسر 5-4 ساله اش در کنار من سوار شدند .. پسره خیلی شیرین زبان و حراف بود او همینطور که با شیرین زبانی با مادرش حرف میزد یهو وسط حرفاش رو کرد به مامانش و گفت : مــامــانی یادته اونروز خونه ی عمه اینا گوزیــدی؟! خانمه در حالی که از شرم و خجالت قرمز شده بود گفت : 

مرســـی آقای راننده ما همین جا پیاده میشیم! راننده تاکسی هنوز کامل نایستاده بود که زنه با عجله دستگیره درو باز کرد و ناگهان از شانس بدش یه موتوری تخت گاز محکم زد درِ تاکسی رو از بیخ کند بعدش چند تا معلق در هوا زد افتاد وسط خیابون کل خشتکش پاره شد … راننده تاکسی که زهره ترک شده بود دودستی زد تو سرش گفت: خانـــــــــــــوم ! گوزیدی که گوزیدی ! منم میگــوزم ! این آقام میگــوزه ! آخه ریـــــــــدی تو درماشینم !


Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *